شهر تاریکی

شعر و متن های ادبی

شهر تاریکی

شعر و متن های ادبی

ای دوست

ای دوست

این روزها

با هر که دوست می شوم احساس میکنم

آنقدر دوست بوده ایم

که دیگر وقت خیانت است...
نظرات 1 + ارسال نظر
ف ز چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:42 ق.ظ

قلبم رابسان بهارمیدانم

که برآن باران می بارد

گاه باران آن رانمناک می سازد

زیبایی باران

رادرجنگل

درخیسی شبنم

دیده بودم

وحال

باران

وقتی بردستان سردکودکی یخ کرده

می نشیند

وقتی بربام خانه ای بی سقف

می پاشد

این آدمها

چه احساسی دارند

آیاآنهاباران را

همانندمن دوست دارند؟

باران بهاری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد