شهر تاریکی

شعر و متن های ادبی

شهر تاریکی

شعر و متن های ادبی

پیانو

اگه‌ یه‌ پیانو داشتم‌،
یه‌ ترانه‌ برای‌ دِل‌ِ خودم‌ می‌ساختم‌ !
دوباره‌ مثل‌ِ قدیما،
غیبت‌ِ تو رُ به‌ یادِ حنجره‌م‌ می‌نداختم‌ !

آخ‌ ! اگه‌ پیانو داشتم‌،
تو خودم‌ گُم‌ می‌شُدم‌ مثل‌ِ زمونای‌ قدیم‌ !
مث‌ِ اون‌ شبا که‌ با هم‌،
دوتایی‌ تو کوچه‌های‌ بی‌چراغ‌ قدم‌ زَدیم‌ !

اگه‌ قلبم‌ از طلا بود ، اون‌ُ آب‌ می‌کردم‌ُ
با پولش‌ واسه‌ خودم‌ یه‌ پیانو می‌خریدم‌ !
امّا قلبم‌ پیش‌ِ من‌ نیس‌ ، تو اون‌ُ دزدیدی‌ !
من‌ِ ساده‌ی‌ پیاده‌ این‌ُ زود نفهمیدم‌ !

اگه‌ یه‌ پیانو داشتم‌،
از شبای‌ تلخ‌ِ دِلتنگی‌ بَرات‌ می‌گفتم‌ !
تا بدونی‌ که‌ هنوزم‌،
وقت‌ِ خوندن‌ِ ترانه‌ یادِ تو می‌اُفتم‌ !

آخ‌ ! اگه‌ پیانو داشتم‌،
به‌ تو می‌گُفتم‌ که‌ دلواپس‌ِ حال‌ِ خودمم‌ !
هنوزم‌ مثل‌ِ گُذشته‌،
شب‌ُ روز تو فکرِ آرزوهای‌ محال‌ِ خودمم‌ !

اگه‌ قلبم‌ از طلا بود ، اون‌ُ آب‌ می‌کردم‌ُ
با پولش‌ واسه‌ خودم‌ یه‌ پیانو می‌خریدم‌ !
امّا قلبم‌ پیش‌ِ من‌ نیس‌ ، تو اون‌ُ دزدیدی‌ !
من‌ِ ساده‌ی‌ پیاده‌ این‌ُ زود نفهمیدم‌ !